loading...
سایت عاشقانه ی ساحل غم
نظر فراموش نشه هااا
محل تبلیغات

محل تبلیغات

محل تبلیغات


alireza 13 بازدید : 33 چهارشنبه 24 مهر 1392 نظرات (0)

 

 

 

 

 پيرمردي صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با يک ماشين تصادف کرد

 

 

 

و آسيب ديد عابراني که ردمي

 

 

 

شدند به سرعت او را به اولين درمانگاه رساندند . .

 

پرستاران ابتدا زخمهاي پيرمرد را پانسمان کردند.
 
 
سپس به او گفتند: "بايد ازت عکسبرداري بشه تا مطمئن بشيم
 
 
جائي از بدنت آسيب ديدگي يا شکستگي نداشته باشه "
 
 
پيرمرد غمگين شد، گفت خيلي عجله دارد و نيازي به عکسبرداري نيست .
 
 
پرستاران از او دليل عجله اش را پرسيدند :
 
 
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است.
 
 
هر روز صبح من به آنجا مي روم و صبحانه را با او مي خورم.
 
 
امروز به حد كافي دير شده نمي خواهم تاخير من بيشتر شود !
 
 
يكي از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر مي دهيم تا منتظرت نماند .
 
 
پيرمرد با اندوه ! گفت : خيلي متأسفم. او آلزايمر دارد .
 
 
چيزي را متوجه نخواهد شد ! او حتي مرا هم نمي شناسد !
 
 
پرستار با حيرت گفت: وقتي که نمي داند شما چه کسي هستيد،
 
 
چرا هر روز صبح براي صرف صبحانه پيش او مي رويد؟
 
 
پيرمرد با صدايي گرفته ، به آرامي گفت: اما من که مي دانم او چه کسي است !
 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 187
  • بازدید کلی : 1,275
  • کدهای اختصاصی

    98love

    کد عکس گوشه ای عاشقانه

    تصویر عاشقانه 98 لاو

    تصویر عاشقانه 98 لاو